شاهکار |
سکانس اول روبروی گنبد طلا ، صحن انقلاب دو دختر نشسته اند.گمانم باهم دوستند یا شاید فامیل.از طرز پوشیدن چادر پیداست کلمه ای به اسم چادر برایشان تعریف نشده است و صرفا برای اجازه ورود به حرم آن را به سر کرده اند.سرشان پایین است.گرم کار خودشانند.هر چند ثانیه یک بار صدای موبایلشان به گوش میرسد هم چنین صدای خنده های ...شان.در صحن که راه میروند به قولی با چشمهایشان هرزگی میکنند. نگاه های بیجا و کثیفی هم به آن دو میشود.انگار نه انگار که اینجا حریم امام رئوفمان است...
سکانس دوم روبروی گنبد طلا ، صحن انقلاب چند متری آن طرف تر از آن دو ، دختری نشسته است.برمی خیزد.چادر سفید نمازش را به سر می کند.نمازی می خواند.نمازش که تمام می شود زیارت نامه حضرت را به دست می گیرد.چند دقیقه ای نگذشته اشکش جاری می شود. چه حال قشنگی دارد.نگاهی به گنبد می اندازد.آرام و قرار ندارد.نمیدانم چند سال است که انتظار زیارت امام را می کشیده و اکنون این توفیق نصیبش شده. خوش به حالش...
مواظب دلت باش ، همین جمعه 90/7/15 .:. 10:31 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
|